یکی از مشهورترین چهره‌های قرآنی کشور که به واقع خدمات فراوانی به جامعه قرآنی کشور؛ بلکه جهان اسلام نموده کسی است که مقام معظم رهبری مدظله‌العالی در مورد وی گفتند : «خداوند ایشان را از ستارگان جهان اسلام قرار دهد».
 
به گزارش راسخون، حجت الاسلام سید محمد حسین طباطبایی که پدرشان لقب علم الهدی را برای وی برگزید، همان کودک خرسالی است که در دهه هفتاد شگفت انگیز ترین کودک دنیا در عرصه حفظ قرآن شد و معجزه دیگری از آیات نورانی آخرین کتاب آسمانی خداوند را به رخ دنیا کشید. او اکنون جوانی برومند و تحصیل کرده حوزه علمیه قم است که پا به پای پدر در راه ترویج قرآن و مکتب اهل بیت(ع) تحقیق و پژوهش می کند.
 
وی متولد سال1369 است و از سال 1379 وارد حوزه شد و حدود سه سال است که در دروس خارج فقه و اصول حوزه علمیه قم شرکت می‌کند و چند سالی است که در مؤسسه جامعة القرآن الکریم و در کنار پدرشان حجت الاسلام و المسلمین سید محمد مهدی طباطبایی، به‌صورت رسمی فعالیت می‌کند. بیشتر کارشان در زمینه تحقیق و تألیف و تدوین کتب آموزشی است و تا کنون دو کتاب تالیف نموده، یکی از آن‌ها «حفظ کافی» است که آماده چاپ می باشد و دیگری «آموزش بکارگیری آیات» است که در آستانه انتشار قرار دارد، سیدمحمدحسین در سال 1389 ازدواج کرده و اکنون صاحب دو فرزند است.
 
متن گفتگوی ماه نامه «نسیم وحی» با حجت الاسلام سید محمد حسین طباطبایی بدین شرح می با شد :  
 

در مورد کتابی که شما و پدر گرامیتان، تألیف کرده‌اید توضیح بفرمایید.
 
قبل از این کار «حفظ کافی» گزینش‌های زیادی برای احادیث کافی‌ شده بود،‌ افراد مختلفی احادیثی را از این کتاب شریف طبق سلیقه و عقیده خودشان‌ جدا کردند؛ اما همه این‌ها برای مطالعه بود و تاکنون هیچ گزینشی با هدف حفظ احادیث، صورت نگرفته است و صرفا برای این‌که بقیه بخوانند و مطالعه کنند، دست به این کار زده بودند.
 
ما خواستیم که بحث خواندن احادیث به حفظ آن هم منجر شود. حالا فرصت و مجال نیست تا فضلیت فراوان و آثار بسیار حفظ احادیث را نقل کنیم. به هر حال سعی شده که تقریبا در قالب 68 درس، کتاب کافی را فعلا کار کنیم و روایت‌های را انتخاب کنیم که قابل حفظ هستند؛ یعنی هم مختصر بوده و هم معانی بسیار خوبی هم داشته باشند یا اگر یک روایتی مثل روایتی که در کتاب عقل و جهل اصول کافی هست و توصیه امام کاظم علیه‌السلام به هشام و خیلی طولانی است و فرازهای خیلی قشنگی هم دارد، این‌ها را تقطیع کردیم و به شکل یک روایت ذکر کردیم و البته نشان دادیم که این تقطیع شده است.
 
در بخش دوم کتاب، بعضی از روایت‌ها را به‌عنوان مطالعه قرار دادیم که حالا عزیزانی که حفظ می‌کنند؛ اگر علاقه داشتند و خواستند می‌توانند آن‌ها را هم حفظ کنند، چون بعضی از این روایات را مثل یک داستان ذکر کرده‌ایم  و ممکن است حتی یک صفحه باشد و بیشتر جنبه مطالعاتی دارد، موضوعاتش هم از تفسیر، حدیث قدسی، موعظه و نکته و داستان و... را آورده‌ایم که یک حالت تنوعی داشته باشد و در واقع مرتبط با همان درس هست؛ مثلا اگر از باب صبر شروع کردیم تا باب کظم‌غیظ، مطمئنا اگر بحث تفسیر، حدیث قدسی، بوده است در همین محدوده که درس کار شده؛ آمده است. فقط در بحث ادعیه ما این را داشتیم که چون دعاها معمولا طولانی‌ هستند، سعی می‌کردیم دعاهای کوتاه‌تری‌ انتخاب کنیم یا در هر درس بجای 15 روایت، فقط دو یا سه روایت چند خطی بیاوریم که همه‌اش دعا است.
 
بعد از این دو بخش که بحث درس و حفظ روایت و نیز روایات مطالعاتی بود، می‌رسد به بحث تمرین که خوب تمرین‌ها در قالب شش سؤال است؛ بعضی‌ها برای امتحان از لفظ رسید روایت است یا یکی از آن برای این‌که گویندة روایت را ذکر کنیم، هم باید گوینده حفظ بشود،‌ کدام امام این روایت را فرموده‌اند،‌ هم خود لفظ؛ دو یا سه سؤال هم برای معنا است؛ مثلا یک موضوع داریم که آیه را داده‌ایم و گفته‌ایم که چگونه مربوط به این روایت است، بالاخره این شش سؤال هم برای تمرین آماده شده است، ترجمه روایات هم بعد از روایت نیامده بلکه در آخر کتاب می‌آید و در مرحله آخر بعد از تمرین،‌ بعد از هر پنج درس، بحث آزمون هست،‌ این‌طور تنظیم شده که شخص، پنج درس کار می‌کند و محفوظاتش زیاد شده از طرفی هم مدنظرمان نیست که فقط حفظ بکند و آن‌ هم یک حفظ کوتاه مدت و تمام بشود، این فایده‌ای ندارد.
 
به ‌همین علت آزمون را قرار دادیم؛ البته این آزمون را در این کتاب بعد از پنج درس قرار دادیم؛ اما هر شخص می‌تواند بعد از هر سه درس یا چهار درس این کار را انجام بدهد؛‌ ولی این یک چهارچوب برایش گذاشتیم، شخص باید با نهایت دقت حفظش را انجام بدهد و مرورش را هم انجام بدهد. نمره قبولی را سعی کردیم طوری قرار بدهیم که شخص با سه یا چهار غلط، اگر داشته باشد در این آزمون قبول شود؛ یعنی این به منزله قبولی هست، بالاخره‌ هر درس میانگینش پانزده روایت است و پنج درس هم بوده؛ یعنی خوب توانسته حفظ کند و چهار یا سه غلط دور از انتظار نیست. این برنامه اصلی این کتاب است. تقریبا روایاتی که باید حفظ بشوند حدود هشتصد پنجاه روایت است البته به غیر از روایاتی که برای مطالعه آمده است.
 
این کار در دو مجلد آماده شده و امیدواریم که ان‌شاءالله مفید باشد و مورد استقبال همه بخصوص حافظان قرآن که بعد از حفظ قرآن، می‌خواهند روایات را بخواهند و حفظ کنند، قرار بگیرد. این کتاب چون به صورت درسنامه و برای تدریس در کلاس هست، یک کتاب راهنمای تدریس هم برای آن در حال تدوین است که ان‌شاء‌الله بزودی آماده می‌شود.
 
روایات این کتاب، هم اولاً از کتاب کافی است که کتاب معتبری هست و بعد هم از تمام موضوعات است. این‌ها را می‌توانند مباحثه کنند، مرور کنند و خیلی برای حفظ کردن آسان شده و امیدواریم که ان‌شاء‌الله مفید و مؤثر باشد.
 
آیا ایده این کتاب از همان شیوه‌ای گرفته شده که شما در کودکی داشتید و احادیث موضوعی کافی را حفظ بودید؟
 
مطمئنا همین طور است چون از کودکی نه فقط من؛ بلکه بچه‌های دیگر، خواهران من هم حفظ می‌کردند، پدرم دوست داشتند که منتخب روایات کافی را حفظ کنیم، نه این‌که همین روایات‌های این کتاب بود؛ ولی از این روایات هم داخل آن‌ها بود. بالاخره آن طوری که ما در سه چهار سالگی حفظ می‌کردیم باید خیلی راحت‌تر می‌بود.
 
حتی درباره تقطیع روایات هم باید خیلی از روایات‌ها به جملات کوتاه‌تری تبدیل می‌شد؛ اما مخاطبین این کتاب کسانی‌ هستند که می‌خواهند به‌ صورت تخصصی حفظ کنند و سن و سالشان هم دیگر سه و چهار سال نیست و روایات‌هایی در کتاب است که نسبتا طولانی‌تر از روایاتی است که ما حفظ کردیم؛ اما مطمئناً انگیزه‌ای که فرمودید همین‌طور است؛ چون واقعا حفظی که کردیم، اثرش را دیدیم هم علمیّت بسیار خوبی برای خودمان داشت و همین الان دارد و هم اثری که در رابطه با اجرای برنامه‌ها برای مردم داشت.
 
چه توصیه‌ای به حافظان قرآن دارید؟
 
حافظه‌ای که خداوند برای انسان قرار داده است، نعمت بزرگی است و این که انسان بتواند حفظ بکند و اگر خدا کمک کند و آنچه انسان حفظ می‌کند، قرآن و احادیث باشد، خوب این یک نعمت ویژای است و البته حتی در رابطه با آن‌هایی که حافظه خیلی کمی هم دارند، روایت داریم که اجرشان دو برابر است؛ چون با سختی بیشتری حفظ می‌کنند؛ یعنی نگفته‌اند کسانی‌که حافظه‌شان کم است، دیگر حفظ نکنند.
 
در هر صورت وارد شده که شما قرآن را حفظ بکنید، حتی آن‌هایی که برایشان سخت‌تر است، ثوابش دو برابر است، در واقع برای آن‌ها تشویقی است.
 
به هر حال خیلی مطلوب است که انسان مطالب قرآن و روایات را حفظ کند، منتها حفظ یک مقدمه خوبی است برای رسیدن به مطبوع ما نه این که فقط حفظ کردن هدف نهایی باشد؛ چون حفظ را خیلی‌ها می‌توانند انجام بدهند، حافظه خوب را الحمدلله خیلی‌ها دارند؛ اما این‌که در چه راهی خرج می‌کنند و چه جور استفاده می‌شود و نهایتا نتیجه‌اش چه می‌شود، این نتیجه مهم است و اهمیت بیشتری دارد. یعنی برای انسان نتیجه و اثر کار بسیار مهم است.
 
مشاهده کردیم که برخی افراد، خوب حفظ کردند حالا یا قرآن را حفظ کردند و بعضا مطالب دیگری حفظ کردند، منتها آن نتیجه‌ای که واقعا دنبالش بوده‌اند را به دست نیاوردند، چرا این طور شد؟ آیا خودشان ادامه ندادند و برای رسیدن به مراحل بالاتر تلاش نکردند؟ آیا شرایط مهیا نبود؟ نمی‌دانم؛ گفته‌اند ما حفظ کردیم تمام شد، دیگر چه کار کنیم و برایشان عادی شده،‌ بعد هم دیدم که خود آن حفظ ساده‌ را هم از دست دادند.
 
دوستان را باید دقت کنند که اولا حفظ کردن هدف نیست بلکه مقدمه است برای فهم و عمل به قرآن.
 
حافظ باید محفوظاتش را تثبیت کند چه در زمینه قرآن چه احادیث،‌ حتی در زمینه شعر، شعرهای بسیار عالی، از مادحین اهل‌بیت علیهم‌السلام وجود دارد یا اشعاری که خود اهل‌بیت علیهم‌‌السلام سرودند و در کتب ما هم آمده است که شخص می‌تواند حفظ کند و برای این‌ها هم  اولا برنامه منظمی باید داشته باشد و بعد هم از این محفوظات به‌عنوان یک مقدمه برای عمل کردن به مضامینش استفاده شود. هدف در حفظ باید مشخص باشد، نگوییم خداوند حافظه به من داده و من حفظ می‌کنم؛ اما نگاهی به مراحل بالاتر ندارم، بلکه هدف از حفظ باید روشن باشد؛ شاید بیان این نکته جالب باشد: روایتی هست که می‌فرماید که قرآن فرموده«إِنَّ الصَّلَاةَ تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاء وَالْمُنکَرِ» نماز باید این‌طوری باشد که انسان را «عَنِ الْفَحْشَاء وَالْمُنکَرِ» از فحشاء و منکر باز دارد؛ یعنی آن‌قدر انسان رابطه خود و خدا را باید در نماز ارتقا دهد که دیگر به فکر گناه هم نیفتد؛ زیرا لذت انس با خداوند را چشیده و نمی‌خواهد بخاطر یک لذت زودگذر دنیا آن ارتباط را از دست بدهد.
 
حال اگر انسان بعد از نماز گناه کرد، در روایت دارد که در واقع این نماز نه تنها انسان را به خدا نزدیک نمی‌کند؛ بلکه او را از خدا دور می‌کند. او از آن عبادتش بهره‌ای نمی‌برد، نمازش،‌ هیچ فایده‌ای ندارد.
 
حفظ هم باید اثری داشته باشد. شخص باید به مراحل بالاتر از حفظ فکر کند، عزیزان حافظ، حتماً یک نیت خوب و یک هدف بلند را برای خودشان ترسیم کنند و از ابتدای حفظ به این نکته توجه نمایند که برای چه می‌خواهند حفظ کنند؟
 
به طور مثال این هدف می‌تواند به این صورت باشد که اولًا برای خودشان چه اثری خواهد داشت و ثانیاً بتوانند مُبلّغ باشند و معارف دین را بین مردم، خواه شیعیان و مسلمانان و خواه افرادی که تابع دین دیگری هستند، گسترش دهند، برای این دارند حفظ می‌کنند، این خیلی مهم است.
 
یک خاطره از دوران کودکی خود نقل کنید.
 
می‌خواهم خاطره‌ای را نقل کنم که مرتبط با بحثمان هم باشد. به خاطر دارم که یکی دو سال بعد از برنامه‌هایی که در مکه و ایام حج در سال 1376 داشتیم، آن‌جا برای خانواده وزیر کشور عربستان هم برنامه اجرا کردیم و بعد هم برگشتیم.
 
خوب این اجرای برنامه ما، بین خانواده سلطنتی عربستان خیلی پیچیده بود و بین خانواده‌های خودشان نقل می‌شد که مثلا این بچه آمده و برنامه اجرا ‌کرد و این طور قرآن می‌خواند و... به این صورت افراد دیگر و خانواده سایر مقامات عربستان هم مطلع شده بودند.
 
به هر حال دو سال بعد از آن تهران، پیش سفیر آن زمان ایران در عربستان بودیم، ایشان می‌گفت که یکی از مقامات عربستان، پسر امیر عبدالله، معروف به امیر ترکی، با چند نفر هیئت همراه آمدند کاخ نیاوران و گفتند:«می‌خواهیم با آقای طباطبایی هم یک دیداری داشته باشیم».
 
البته به صورت رسمی نیامده بودند، ما رفتیم آن‌جا و تقریبا ساعت‌های نه و نیم، ‌ده شب بود، نشستیم و ایشان کمی صحبت کرد و بالاخره گفت که ما وصف شما را که آمدید در کاخ سلطنتی و آن‌جا برنامه‌هایی را داشتید شنیدیم. حالا آمده‌ایم خودمان از نزدیک ببینیم. به او گفتند که ایشان حافظ قرآن هستند از هر جای قرآن که دوست دارید، می‌توانید سؤال کنید.
 
امیر به مبل‌ لم داده بود؛ البته با یک تکبر خاصی و گفت:«نه، من سؤال حفظ از ایشان ندارم». گفتند:«چه سؤالی از ایشان دارید؟» گفت:«برای من شعر بخوان». گفتند:«ایشان معروف نیست که شعر حفظ کرده باشند. ایشان حافظ قرآن هستند».
 
اصرار کردند که نه شعر بخواند، حالا به لطف خداوند؛ چون زبان عربی را کار می‌کردیم، بسیاری از شعرهای عربی را که در مدح اهل‌بیت علیهم‌‌السلام بود و بعضی از اشعاری که خود اهل‌بیت علیهم‌‌السلام سرودند، این‌ها را حفظ کرده بودیم.
 
خدا لطف کرد بین تمامی اشعاری که حفظ کرده بودم، یک شعر خیلی مناسب را انتخاب کردم، همان شعر معروف امام هادی علیه‌السلام را که در مجلس متوکل، خوانده بودند، در وصف پادشاهان که بالاخره آخر و عاقبت تمام خوشی‌هایی که این‌ها داشتند چه می‌شود؛ خیلی با جزئیات آنجا گفته می‌شود که خیلی جالب است. شعر نزدیک یک صفحه است و من هم همه‌اش را حفظ بودم و خیلی شمرده شمرده از ابتدای آن شروع کردم به خواندن و نگفتم که شعر از کیست و برای چه کسی خوانده است.
 
شروع کردم به خواندن خیلی شمرده شمرده و با همان شیوه‌ای که خودم در زمان بچگی داشتم، خیلی احساسی می‌خواندم، بعد دیدم که یواش یواش وقتی به وسط‌های شعر رسیدم، هر چه بیشتر می‌گذرد، این شخص خودش را بیشتر جمع و جور می‌کند، اول خیلی متکبرانه نشسته بود؛ اما از اواسط شعر به بعد خودش را جمع کرد، دیدم چشمانش سرخ شده، خیلی متأثر شده تا رسیدم به آخر شعر، دیدم اشک توی چشمانش جمع شده در واقع همه را تطبیق داده بود به خودش؛ بعد هم خیلی تشکر و تقدیر کردند.
 
برنامه ارتباطی شما با مردم چگونه است؟
 
معمولا اجرای برنامه و دعوتی است. البته با توجه به برنامه‌هایی که خودمان در قم داریم، سعی می‌کنیم که طوری تنظیم کنیم که مشکلی پیش نیاید. به صورت هفته‌ای یا دهه‌ای نیست، کم‌تر است، معمولا دو یا سه روزه، سفرهایی به شهرهای مختلف داریم.
 
به لطف خداوند در سفرهایی که داریم سعی می‌کنیم که جامع باشد و به استان‌هایی که می‌رویم سعی داریم که در چند شهر برنامه داشته باشیم و حتما یک محفل عمومی هم داشته باشیم. اجرای عمومی که مردم بیایند. دیدارهایی هم با جامعه قرآنی هر شهر و با مسئولین داریم که بر فعالیت‌های قرآنی تأکید می‌کنیم.
 
مشکل جامعه امروز ما را چه می‌بینید و راه حل آن چیست؟
 
بیان دین به زبان روز برای عموم مردم، تا همه برداشت صحیح و جامعی از مسائل دینی داشته باشند. بهترین شیوه‌ها،‌ ساده‌ترین روش‌ها و بالاخره جذاب‌ترین روش‌ها، برای یاد دادن مطالب قرآنی باید انتخاب بشود، مخصوصا در رابطه با مفاهیم خیلی مهم است که ما چه طور بگوییم؛ چه طور بیان کنیم؛ چه طور بتوانیم برداشت و استنباط کنیم نه این ‌که منظورم استنباط باشد؛ بلکه به زبان قوم صحبت کردن و با توجه به جامعه امروزی صحبت کردن است.«وَمَا أَرْسَلْنَا مِن رَّسُولٍ إِلاَّ بِلِسَانِ قَوْمِهِ لِیُبَیِّنَ لَهُمْ».
 
البته خوب بحث مهمی که هست این‌ که جامعه قرآنی یا مذهبی یا کسانی که با این موضوع در ارتباط هستند و مسئولیت دارند باید توجه کنند که ذائقه مردم را با مسائلی که چندان به درد دنیا و آخرت آن‌ها نمی‌خورد، عادت ندهند.
 
به‌عنوان مثال می‌گویم یک جایی که موسیقی یا فیلم هر چه بیشتر ترویج می‌شود، گرچه بعضی فیلم‌ها، البته خیلی کم، ممکن است فایده هم داشته باشد؛ ولی اکثر آن‌ها هدف مثبتی را دنبال نمی‌کنند و برعکس مسائلی در آن‌ها ترویج می‌شود که برای سلامت جامعه هم مضر است؛ به هر حال معمول فیلم‌ها یا موسیقی‌ها و کنسرت‌ها هر چه از این‌ها بیشتر ترویج شود و شما از طرف دیگر بخواهید فعالیت کنید، کاری انجام بدهید، واقعا سخت می‌شود؛ هر چقدر هم طرح داشته باشید؛ برنامه داشته باشید، آن طرف دیگر باب شده،‌ ترویج شده و یک مقدار برای مردم جذابتر شده و ذائقه ایشان به آن سمت رفته است. فکر می‌کنم همه باید کمک کنند.
 
به‌خاطر همین گفتم که یکی از برنامه‌های ما در شهرستان‌ها که می‌رویم همین است؛ یعنی با مسئولین که دیدار می‌کنیم، خود آن مسئول یک مسئولیت کلی دارد، همه کاری می‌تواند انجام بدهد؛ اما می‌رویم و تأکید می‌کنیم که مثلا دقت کنید که اولا اولویت‌های کاری‌تان، بحث کارهای قرآنی و مذهبی باشد، در این زمینه اول کار کنید و این جبهه تقویت شود، بعد اگر کارهای دیگری هم لازم بود، به آن‌ها هم برسید؛ یعنی ما صحبت‌مان همین است وقتی از این غافل می‌شوند و اولویت ایشان دیگر، کارهای قرآنی و مذهبی نیست، به کارهایی می‌پردازند که شما هر چقدر هم بخواهید که در این سمت و این جبهه هم تلاش بکنید و برنامه بریزید، می‌بینید که خیلی سخت است و البته بگویم که در بحث همین کار قرآنی خودمان و نیز بحث‌های مذهبی و فرهنگی، موازی‌کاری هم هست کارها تکراری است، این‌ یک آفت‌ است که برای حل آن باید مشکلات شناسایی شود. سازمان‌ها و نهادهای دست‌اندرکار باید با هم تعامل و تعاون داشته باشند بعد هم منابع مادی و مالی آن و هم منابع علمی آن فراهم شود حالا منابع علمی مثل کتاب یا افرادی که متخصص هستند، همه جمع شوند کمک کنند، مشاوره بدهند، کتاب بنویسند؛ یعنی همه این‌ها باید جور باشد؛ اگر همه این‌ها جمع باشند؛ اما منبع مالی برای اجرای آن نباشد، باز هم می‌بینید که این‌جا ناقص می‌ماند یا منبع مالی باشد، منبع علمی نباشد، بالاخره اصل آن همان «وَتَعَاوَنُواْ عَلَى الْبرِّ وَالتَّقْوَى» است که همه باید تعاون و همکاری داشته باشند.
 
به‌عنوان نمونه در نمایشگاه قرآن بودم، شخصی را در آن‌جا دیدم که دکترای فیزیک داشت، گفت:«من دارم در بحث فیزیک در قرآن، کار می‌کنم، اول درس عادی خودم را می‌خواندم و تدریس می‌کردم، ولی بعد علاقه‌مند شدم که در قرآن هم مطالعه کنم که در قرآن چه آیاتی درباره فیزیک گفته شده، تطبیقش چه طوری است».
 
خیلی خوب است یک شخصی این طور کار می‌کند، منظورم این است که هر کسی در هر رشته‌ای؛ مثلا شیمی هم همین‌طور؛ علوم تجربی هم همین طور؛ همه باید بیایند و تلاش کنند؛ اما این‌ها باید با هم کار کنند، وقتی بحث اتحاد و همکاری پیش بیاید، خدای ناکرده استنباط شخصی هم پیش نیایید، این کار خوب است و به نتیجه می‌رسد؛ ولی اگر ببینیم یک نفر خودش بخواهد بیایید، این‌کارها را انجام بدهد، آفاتی هم دارد، همه باید یک جایی جمع بشوند با هم صحبت بکنند و بالاخره به یک اتفاق قولی و یک نظر واحدی برسند. ان‌شاءالله
 
شما چند دیدار با رهبر معظم انقلاب داشته‌اید، توصیه‌ای از ایشان را که در ذهن دارید، بفرمایید.
 
مقام معظم رهبری مدظله‌العالی در جلسه‌ای فرمودند که «شما قدر این حفظ قرآن‌تان را بدانید که چه کار بزرگی انجام داده‌اید و من هم خیلی دوست داشتم که در همان سنی که شما هستید در دوران نوجوانی حفظ‌ کل قرآن را داشتم؛ منتها به‌خاطر شرایطی که بود، آن زمان دروس حوزوی بود، کار دیگری که داشتم، نتوانستم کل قرآن را حفظ کنم و از این بابت هم حسرت این را می‌خورم که چرا فرصتی نشد، برای این ‌که کل قرآن را حفظ کنم».
 
فرمودند:«هیچ وقت ترک نکنید این خواندن مرتب قرآن را و سعی کنید که حفظ‌تان را همیشه قوی داشته باشید» و بالاخره خیلی تأکید داشتند بر روی بحث حفظ مخصوصا و البته در کنارش توصیه به درس‌ها، دروس حوزوی‌مان و‌ روایات را داشتند. 
 
منتها در بحث قرآن خیلی تأکید داشتند. هر جلسه که خدمت ایشان می‌رسیم، هنوز می‌گویند که قرآن را چه کار کردید؟ هنوز دوره دارید؟ خیلی روی این نکته دقت دارند.
 
بیشتر مردم چهره کودکی شما را بخاطر دارند، برخورد امروز ایشان با شما چگونه است؟
 
مردم همیشه به واسطه لطفی که خدا به ما داشته و مردم می‌شناسند، به ما لطف داشته و علاقه دارند. خوب در دوران کودکی به این خاطر که برنامه زیاد داشتیم و مردم می‌دیدند، خیلی جلوی چشم بودیم و به هر حال همیشه استقبال می‌کردند؛ حتی اگر کار عادی داشتیم، حرم می‌رفتیم یا جای دیگری، مردم  ازدحام می‌کردند.
 
خوب یک فاصله‌ای که به خاطر درس‌ها و برنامه‌هایمان شد، نتوانستیم در تلویزیون حضور داشته باشیم، چهره هم در طی چند سال تغییر کرد، الان مردم کم‌تر می‌شناسند و البته من خودم سعی کردم که خیلی در مصاحبه‌ها و رسانه‌ها نباشم؛ به همین خاطر یک وقتی زیاد جلوی چشم بودیم و این شهرت هم سختی خودش را دارد، می‌دانید آن کسانی که در رسانه‌ها مطرح می‌شوند، این مشکل برایشان همیشه هست که وقتی به خاطر مشکلی حضورشان کم‌رنگ می‌شود، شایعات برایشان زیاد می‌شود و البته حضور مرتب در رسانه هم خیلی هم سخت است؛ البته این را ‌هم بگویم این‌ که در رسانه‌ها حضور نداشتم، به این معنی نبود ‌که با مردم در ارتباط نبودم. همین طور که اشاره شد، مسافرت داشته و داریم.
 
همین الان هم در استان‌های مختلف در برنامه‌های محفل عمومی که جمعیت زیادی هم می‌آیند، اجرا دارم؛ اما دیگر آن‌طوری که در تلویزیون باشم، نیست و فکر می‌کنم که راحت‌تر هستم. این‌طور آرامش خاطر بیشتری دارم و البته در روایت هم داریم که خوشا به حال آن شخصی که جلوی چشم نبوده و گمنام باشد؛ حالا چه خاصیت‌هایی دارد، جزییاتش گفته نشده؛ ولی گفته شده که گمنام باشد و با انگشت به آن اشاره نشود که در واقع کنایه از این ‌است که همه او را بشناسند؛ یعنی شهرت.
/2759/